برگ های سپید دفتر من

برگ های سپید دفتر من

 

 

 

 

در دل خسته ام چه میگذرد؟

این چه شوری ست باز در دل من؟

باز از جان من چی می خواهند

برگ های سپید دفتر من؟

 

من به ویرانه های دل چو برم

روزگاری ست های و هو دارم

شیونی درد ناک وروح گداز

بر سر گور آرزو دارم

 

این خطوط سیاه سر در گم

دل من روح من روان من هست

آنچه از عشق او رقم زده ام

شیره جان ناتوان من است

 

سوز اهم اثر نمی بخشد

دفتری را چرا سیاه کنم

شمع بالین مرگ خود باشم

کاهش جان خود نگاه کنم

 

بس کنم این سیاهکاری بس

گرچه دل ناله می کند ((بس نیست))

برگ های سپید دفتر من

از شما سیاه تر کس نیست......

 

نظرات 1 + ارسال نظر
دختر اهریمن یکشنبه 8 مرداد 1385 ساعت 05:15 ب.ظ http://styx666.blogsky.com

خودتم به روزی عزیزم؟

سلام ممنون از اینکه به من نظر دادی
می خواستم بگم اگه میشه بیشتر با هاتون اشنا شم البته اگه شما مایل باشید
من شمارمو میدم به محظ خوندن این نظرات ممنون میشم که با من تماسی داشته باشی
۰۹۱۷۷۶۱۰۸۳۵
قربان شما سعید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد